• امروز : دوشنبه - ۳۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 20 May - 2024
27

اهمیت انفاق در قرآن

  • 12 آبان 1399 - 11:44
اهمیت انفاق در قرآن

مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ  وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ  ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (بقره / ۲۶۱) تشبیه معقول به محسوس تشبیه داستان انفاق کنندگان در راه خدا به قضیّه دانه ‏ای که هفتصد برابر یا بیشتر شود از جهت ادبی از صنف تشبیه […]

مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ  وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ  ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
(بقره / ۲۶۱)

تشبیه معقول به محسوس

تشبیه داستان انفاق کنندگان در راه خدا به قضیّه دانه ‏ای که هفتصد برابر یا بیشتر شود از جهت ادبی از صنف تشبیه جریان به جریان است و از صبغه معرفتی از سنخ تشبیه معقول به محسوس و برای ایجاد نشاط و انگیزه است و سبب شیوایی و زنده بودن بیانِ مطلب می‏شود و اصولاً تشبیه تأثیر بیانی بسزایی دارد.

معیار در این تمثیل، تشبیه معقول به محسوس است؛ خواه آن محسوس در خارج موجود باشد یا نه. محور آیه، آن نیست که مزرعه ‏ای در خارج هست و هر دانه ‏اش به این مقدارِ وسیع محصول می‏دهد.

راز تشبیه انفاق کننده به دانه پرثمر

قرآن حکیم که برای تعلیم و تزکیه نازل شده اهتمامی به پرورش انسانهای کامل یا متکامل دارد، از این‏رو به صرف طرح مسائل و ارائه راهکارها بسنده نمی‏کند، بلکه ضمن حفظ عنصر اصلی مطلب مورد نظر، نظیر عنوان مَثَل در محل بحث، راهیان و واصلان را نیز از نظر دور ندارد و این ابتکار در متن تعلیم احکام و حِکَم کاملاً مشهود است، هرچند با ادبیات محاوره ‏ای هماهنگ نباشد؛ مثلاً در تعریف نیکی، نیکان را معرفی می‏کند: ﴿… ولکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِالله) و در نافع بودن عمل اخروی، منتفعان را بازگو می‏کند: ﴿یَومَ لایَنفَعُ مالٌ ولابَنون ٭ اِلاّمَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیم) که مناسب، «الاّ القلب السلیم» بود و نیز در معرفی امت اسلامی در کتابهای تورات و انجیل، آنان را به زرع بالنده تشبیه می‏کند، در حالی که مشبّه اشخاص ‏اند و مشبّه به زرع: ﴿ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطَه) در آیه مورد بحث نیز مؤمنان انفاق‏ کننده، به حبّه ‏ای که به هفتصد برابر یا بیشتر می‏رسد تنظیر شده است، نه آنکه انفاق در راه خدا به چنین حبّه ‏ای تشبیه شده باشد، زیرا غرضْ تربیت انفاق کنندگان است نه تعلیم صرف تأثیر انفاق. آنچه بر این مطلب می ‏افزاید این است که تعبیر به فعل مضارع (ینفقون) نشان استمرار سیره مردان الهی بر انفاق است.

اشارات و لطایف

  1. طبیعت بخیل و فطرت سخی

هیچ کس به اندازه خدای سبحان و بهتر از او، انسان را نمی‏ شناسد. خدای حکیم، انسان را با طبیعت مالدوست و فطرت خداخواه می‏ آفریند که هریک از فطرت و طبیعت ویژگی هایی دارند.

فطرت الهی انسان، سیری ناپذیر و بی ‏نهایت طلب است که اگر در جهاد اکبر و جنگ درون، اسیر طبیعت شود، طبیعت او این خصوصیت بی‏ نهایت طلبی را به خدمت می‏گیرد و در جهت تمایلات خود به کار می‏برد.

طبیعت انسان، در جمع مال، فریاد زیاده ‏خواهی سر می‏دهد و «هَل مِن مَزید» می‏گوید و در این افزون‏ طلبی، حق و باطل و حلال و حرام نمی‏شناسد، بلکه با علاقه فراوان به تکاثر در اموال می ‏اندیشد: ﴿وتُحِبّونَ المالَ حُبًّا جَمّا) و اگر خزاین بیکران وبی ‏پایان رحمت الهی را در اختیار داشته باشد، از ترس تمام شدن، ذره ‏ای از دارایی‏ اش را انفاق نمی‏کند: ﴿قُل لَو اَنتُم تَملِکونَ خَزائِنَ رَحمَهِ رَبّی اِذًا لاَمسَکتُم خَشیَهَ الاِنفاقِ وکانَ الاِنسنُ قَتورا) این بخل طبیعت، محدودیتی ندارد و می‏تواند همه رذایل اخلاقی را با خود پیوند دهد.

در مقابل، اگر حاکمیت درون انسان با فطرت او باشد و خزاین آسمانها و زمین را هم در راه خدا بدهد، باز خود را تشنه انفاق می یابد و بدهکار می‏داند و مایل است در راه خدا ایثار و نثار و فداکاری کند.

روح انسان فقط در ارتباط با خدای مطلق و بی‏ نهایت سیراب، شکوفا و آرام می‏شود، وگرنه اگر مجموع آسمانها و زمین هم طلا باشد و در اختیار طبیعت و نفس انسانی قرار گیرد، تازه آغاز آز اوست، پس چه بهتر که خود را به دام بیماری مال‏ دوستی نیفکند.

  1. انفاق، تنها راه درمان مال‏دوستی

خدای سبحان، از هر راه ممکن، بیماری خطرناک مال ‏دوستی را به بشر می‏ شناساند و با جدال احسن یا موعظه یا برهان و گاهی نیز از راه تهدید یا تشویق و تحبیب، انسان را به اصلاح و درمان آن فرا می‏خواند و تنها راه درمان را انفاق فی سبیل الله می‏داند. گاهی می‏فرماید: خودتان را به هلاکت نیفکنید: ﴿واَنفِقوا فی سَبیلِ اللهِ ولاتُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَهِ واَحسِنوا اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنین)  پس اگر کسی مال خود را در راه خدا انفاق نکند، در راه باطل مصرف خواهد کرد. حتی خود امساک از انفاق، کار باطلی است و گناه به شمار می‏رود. همان‏گونه که کتمان و نگفتن حق و شهادت ندادن، در جایی که باید شهادت داد، معصیت است.

گاهی هم این‏گونه هشدار می‏دهد: ﴿مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هذِهِ الحَیوهِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ وما ظَلَمَهُمُ اللهُ ولکِن اَنفُسَهُم یَظلِمون) مَثَلِ انفاق آنان که در راه دنیا هزینه می‏کنند، مَثَلِ تندباد سرد و سختی است که تمام محصول کشاورزی را نابود می‏سازد. مراد از راه دنیا، صرف اموال در راه باطل، مانند رسیدن به مقام و هوسرانی و افراط در التذاذهای نفسانی است، زیرا تأمین هزینه‏ های زندگی در حدّ معقول و متعارف، مصرف در راه باطل نیست.

منحرفان از راه خدا و پیامبر اعتراف دارند که حبّ مال و اولاد، مانع خیرِ آنها شده است: ﴿شَغَلَتنا اَمولُنا واَهلونا) از سوی دیگر خدای سبحان برای پیشگیری از ابتلای مؤمنان به مرض نفاق می‏فرماید: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوالاتُلهِکُم اَمولُکُم ولااَولدُکُم عَن ذِکرِ الله) چیزی که خودش لهو باشد، «مُلْهی» دیگران هم هست، چنان‏که «ذکر»، مانند قرآن، مذکِّر دیگران هم می‏شود. و چون اصلِ مال، لهو و سرگرم کننده مالدار است، او را از کارهای خیر و ایمان خالص هم باز می‏دارد.

خدای سبحان برای درمان بیماری مال‏ دوستی که مانع هر خیر و زمینه‏ ساز نفاق است، چنین می‏فرماید: ﴿واَنفِقوا مِن ما رَزَقنکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِی اَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنی اِلی اَجَلٍ قَریبٍ فَاَصَّدَّقَ واَکُن مِنَ الصّلِحین) انسان نباید مانند قارون بیندیشد که اموال را خودش فراهم آورده: ﴿اِنَّما اوتیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندی)  زیرا اموال را خدا به او روزی داده است: ﴿مِمّا رَزَقنکُم) و به او می‏گوید: برای دفع شرّ مال‏ دوستی و نفاق، از مال خدا که به تو امانت سپرده شده، در راه او انفاق کن تا خود را درمان کنی: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللهِ الَّذی ءاتکُم) پیش از فرارسیدن مرگ کاری بکنید که لحظه مرگ به تأخیر نمی‏ افتد تا کسی به فکر جبران باشد: ﴿ولَن‏یُؤَخِّرَ اللهُ نَفسًا اِذا جاءَ اَجَلُها)

  1. ابزار آزمون

قرآن کریم می‏فرماید: برخی بر این پندارند که چون عده ‏ای را از مال و فرزند برخوردار ساخته ‏ایم، در رساندن خیر به آنان شتاب کرده‏ ایم با آنکه مال و فرزند وسیله آزمون است و خیر و سعادت در گرو ترس از خدا، ایمان و پرهیز از شرک، انفاق مال و بیم از بازگشت به سوی خداست: ﴿اَیَحسَبونَ اَنَّما نُمِدُّهُم بِهِ مِن مالٍ وبَنین ٭ نُسارِعُ لَهُم فِی الخَیرتِ بَل لایَشعُرون ٭ اِنَّ الَّذینَ هُم مِن خَشیَهِ رَبِّهِم مُشفِقون ٭ والَّذینَ هُم بِءایتِ رَبِّهِم یُؤمِنون ٭ والَّذینَ هُم بِرَبِّهِم لایُشرِکون ٭ والَّذینَ یُؤتونَ ما ءاتَوا وقُلوبُهُم وَجِلَهٌ اَنَّهُم اِلی رَبِّهِم رجِعون ٭ اُولئِکَ یُسرِعونَ فِی‏الخَیرتِ وهُم لَها سبِقون)

وگرنه مالِ دنیا زینت زمین است نه زیور انسان (البته زینت برای جنبه زمینی انسان هم هست؛ لیکن حیثیت اساسی انسان در این بخش نیست):﴿اِنّا جَعَلنا ما عَلَی الاَرضِ زینَهً لَها لِنَبلُوَهُم اَیُّهُم اَحسَنُ عَمَلا) ما عده ‏ای را به این زیورها آزمودیم تا روشن شود چه کسی از این امتحان سرافراز بیرون می ‏آید، پس باغ و خانه و فرش و پرده و… زینت زمین است و علم و ایمان و عمل صالح زیور انسان: ﴿ولکِنَّ اللهَ حَبَّبَ اِلَیکُمُ الایمنَ وزَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم)

  1. مغالطه آشکار

بعضی برای خودداری از انفاق گرفتار مغالطه می‏شوند؛ وقتی به آنها توصیه می‏شود که از ثروت خدادادی به فقیران و مستمندان بدهند، در جواب می‏گویند: خدا خواسته که عدّه ‏ای فقیر و بعضی غنی باشند و اگر خدا می‏خواست که فقرا متمکّن شوند، خود به آنان مکنت می‏داد: ﴿واِذا قیلَ لَهُم اَنفِقوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللهُ قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا اَنُطعِمُ مَن لَو یَشاءُ اللهُ اَطعَمَهُ اِن اَنتُم اِلاّفی ضَللٍ مُبین)

اینان میان اراده تکوینی و تشریعی خدای سبحان تفاوت نگذاشته ‏اند؛ اراده تکوینی خدای سبحان تخلف ناپذیر است؛ ولی اراده تشریعی او گاهی از سوی انسانِ مختار تحقق پیدا نمی‏کند؛ برای نمونه: هنگامی که خداوند شخصی را به فقر و دیگری را به غنا می‏ آزماید، از غنی می‏خواهد که حق فقیر را هم بدهد؛ ولی غنی می‏تواند به این امر الهی عمل نکند. این اراده و امرِ به دستگیری از فقرا، اراده تشریعی است.

پس اراده تکوینی خدا اقتضا می‏کند که شخصی مالدار باشد و او را با مال بیازماید و دیگری را با فقر امتحان کند؛ ولی همان ثروتمند وظیفه شرعی هم دارد که حق فقرا را بپردازد، زیرا مال امانت الهی است.

برکات انفاق

أ. پاکسازی انسان و پیرایش مال

زکات اموال، خواه واجب یا مستحب و زکات ابدان (زکات فطر)، برای پاک ساختن انفاق کننده و مال اوست، از این‏رو، خدای سبحان به پیامبر اکرم ‏صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید: از مؤمنان صدقه اموالشان را بگیر تا آنان را پاک کند: ﴿خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَهً تُطَهِّرُهُم)  ﴿تُطَهِّرُهُم﴾ در محلّ نصب و صفت ﴿صَدَقَه﴾ است؛ یعنی صدقه دادن، عامل را پاکیزه می‏کند، بنابراین، نپرداختن حق الله یا حق الناس، سبب آلودگی روحی انسان می‏شود و پرداخت آن، روح را پاک و مال را متبرّک می‏کند.

ب. پرورش روح

زکات، هم مایه تطهیر انسان و هم زمینه‏ ساز و سبب رشد و نمو اوست: ﴿اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی) ۱ ﴿قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی ٭ وذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصَلّی) مقصود از تزکیه در آیه اخیر، پرداخت زکات فطر پیش از نماز عید است .

ج. برخورداری از دعای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم

دعای پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت ولی عصر(عج) در حقّ انفاق کنندگان بی‏ تردید مستجاب است، زیرا آنان بی اذن خدا دعا نمی‏کنند و خدا که اذن دعا می‏دهد، آن را اجابت می‏کند، پس یکی از ثمرات گرانقدر انفاق، بهره ‏مندی از دعای مستجاب خلیفه خدا بر روی زمین است که برخی از آثار برجسته آن عبارت است از:

  1. انسان را از ظلمات بیرون می ‏آورد و او را نورانی می‏کند: ﴿هُوَ الَّذی یُصَلّی عَلَیکُم ومَلئِکَتُهُ لِیُخرِجَکُم مِنَ الظُّلُمتِ اِلَی النّور)
  2. سبب تقرّب انسان به خدا می‏شود: ﴿ویَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبتٍ عِندَ اللهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَهٌ لَهُم سَیُدخِلُهُمُ اللهُ فی رَحمَتِهِ اِنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیم) از آنجا که دعای حضرت رسول‏ صلی الله علیه و آله و سلم نیز برای حصول قرب است، در ذیل آیه، صلوات رسول تکرار نشده؛ بلکه به ذکر عبارت ﴿اَلا اِنَّها قُربَهٌ لَهُم﴾ بسنده شده است.
  3. دعای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم سبب پیدایش سکینه قلبی و آرامش روحی مؤمنان می‏شود: ﴿وصَلِّ عَلَیهِم اِنَّ صَلَوتَکَ سَکَنٌ لَهُم)

شرط انفاق

انفاق مورد نظر آیه ویژگیهای زیر را داراست:

  1. ۱٫ ﴿الَّذینَ یُنفِقون﴾ در مورد کسانی گفته می‏شود که وصف انفاق در آنان به صورت مَلَکه درآمده باشد و همواره اهل انفاق باشند؛ نه کسانی که گاهی انفاق می‏کنند.
  2. ۲٫ وعده ‏های مطرح شده در این آیه مربوط به انفاق مالی است: ﴿یُنفِقونَ اَمولَهُم﴾.

ممکن است برای ترغیب به انفاق جامع بین مال و فضیلتهای اخلاقی، به آیاتی از قبیل ﴿قُل ما اَنفَقتُم مِن خَیرٍ فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ والیَتمی) و ﴿وما اَنفَقتُم مِن شی‏ءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ وهُوَ خَیرُ الرّزِقین) استدلال کرد و آنچه درباره کلمه «خیر» در آیه اول وارد شد بیان مصداق بارز است نه برای حصر، چنان‏که واژه «رزق» در آیه دوم دلیل انحصار عنوان «شی‏ء» در مال نخواهد بود، زیرا کلمه «رزق» جامع امور مادی و معنوی است.

  1. انفاقی مقبول و مأجور است که برای خداوند و در راههای مورد رضای او پرداخت شود: ﴿فی سَبیلِ الله﴾، پس انفاقی که برای سدّ کردن راه خدا: ﴿یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ الله) یا جلب نظر مردم: ﴿کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس) صورت بگیرد یا همراه با منّت و اذیّت باشد، پاداش اخروی ندارد.

منبع : تفسیر تسنیم / نوشته آیت الله جوادی آملی

لینک کوتاه : https://kesht-sanat.ir/?p=2919

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 7در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.